به نام نامی الله
سلام دوستان عزیز.
عمر را پایان رسید و یارم از در در نیامد
قصه ام اخر شد و این غصه را اخر نیامد
جام مرگ امد بدستم جام می هرگزندیدم
سال ها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد
مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد وهرگز
انکه باید این قفس را بشکند ا ز در نیامد
عاشقان روی جانان جمله بی نام و نشانند
نامدار ان را هوای او دمی برسر نیامد
کاروان عشق رویش صف بصف در انتظارند
با که گویم اخر ان معشوق جان پرور نیامد
مردگان را روح بخشد عاشقان را جان ستاند
جاهلان را این چنین عاشق کشی باور نیامد
امید وارم از این شعرم خوشتون اومده باشه.
موفق باشید.
یا حق...؟